حرف های یک ورپریده

متن مرتبط با «ف فيس بوك» در سایت حرف های یک ورپریده نوشته شده است

باوفا

  • یک جورهایی دوستش دارم. همین وبلاگ رامی گویم. وفادار است و حافظ دلتنگی های گذشته. مرور زمان را به رخ نمی کشد و نشان میدهد که چقدر گاهی بهتر دیده ام.دیروز ساعت ها تلف کردم برای شنیدن حرف های مفت. دوسال پیدایش نبود و ناگهان با همان انرژی و سرشاری آمد که: دوران سخت خودشناسی بود و راه های تازه باز شد برایم. حالا محکم هستم و خوب و سلامت و من چقدر خوشبختم.هدف بعدیش پولدار شدن است. تنها مانعی که نتوانسته رفع کند. ظاهرا زندگی مرفه دارد اما لابد بیشتر می خواهد. مثل آن دیگری که خوب درکش می کرد و او هم می خواست شاستی بلند داشته باشد. دوست پرگو پرید وسط حرفم و گفت و گفت و گفت. دوسال پیش هم همینطور بود. وقتی مردی آمد که تجربه تلخی از زندگی داشت و بر ان چیره شده بود و می خواست برایمان از تجربه اش بگوید ناگهان این خانم میکروفن (یا به قول ایران دوستان گویانه) را قورت داد و فقط حرف و حرف و حرف. نصیحت می کرد کسی را که بهتر از خودش بود. یادم رفته بود چگونه بود و با حرف هایش ذره ذره همه را به یادم آورد. همان بود که بود. شغلش را از فالگیری به معلم انگیزشی تغییر داده بود. متن می نوشت و برای دیگران راه نشان می داد.بعد از دو ساعت حرف و پرسش و پاسخ، هنوز ظاهرا به جواب نرسیده بود. هنوز دنبال گیروگور و ضعف شخصیتی خودش بود و آن که او را بازی گرفته بود از خودش کمی زرنگتر و خوش صحبت تر. همانی که من هم گوشش می کنم. به طرز عجیبی داستان سرایی می کند و گ و ز را به شقیقه ربط می دهد. مهارتی که گاه نویسنده ها ندارند. خودم نیز. چطور از یک رویداد ساده قصه می سازد و هربار مرا متحیر می کند. حرف هایش از سوادش خیلی بزرگتر هستند و هر کلمه ی جدید را بلافاصله بعد از شنیدن و یادگرفتن استفاده می کند و با تلفظ غلط، مفهوم عمی, ...ادامه مطلب

  • خرافات

  • توی جامعه ی سخت، وقتی خودت هم شرایط سختی داری، راه می روی و خرافات را جارو می کنی و همراه خودت می بری. بی این که بخواهی یا بفهمی در حال انجام چه کاری هستی. گاهی هم در مقابل این همه پیروانی که هر کدام , ...ادامه مطلب

  • گاهی. فقط گاهی

  • گاهی,, همه مون شعار میدیم. که مدرک مهم نیست. که سواد مهم است. که ... اما خودمان هم با مدرک دیگران قضاوتشان می کنیم. و اگر مدرک نداشته باشی هر بار می خواهند به زور شاگردشان باشی. علیرغم این که شاگردی را , ...ادامه مطلب

  • رفتن یا ماندن

  • در واقع شاید بهتر بود بگویم نگه داشتن یا از دست دادن! مثل وسایل اضافه که دور میریزیم حتی اگر کهنه نباشند، آدمها را هم دور می ریزیم. به دلایل مختلف. بعد البته شاید چیزی به جایش نیاید شاید هم بیاید. مهم, ...ادامه مطلب

  • نقطه ضعف

  • گاهی دوست ندارم بنویسم. دوست دارم بیشتر فکر کنم. یا رویا ببافم. رویای بابل گاهی یکی از دوستانم درست زیر نور چراغی که جایگاه متهمان را روشن می کند می نشیند.و من یکی یکی نقطه ضعف هایش را می بینم.بی این که چاره ی دیگری داشته باشم. رفت بی این که عذرخواهی کند.بابت دروغ هایی که گفت.و بابت خاطراتی که آنقدر مهوع بود که نباید تعریف می کرد. + نوشته شده در  سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 0:24  توسط زری ورپریده  |  , ...ادامه مطلب

  • گاهی مردها هم حرف بزنند

  • تیک تاک تیک تاک تیک تاک ...صدایش به همین یک نواختی بود. ماجراهایش اما نه. یک ریز حرف زد. تکراری. ملال آور. انگار تازه به کشفی رسیده است. و باز گفت و گفت و گفت. عجله داشت. خانمش زنگ زده بود و گفته بود زود بیاید. نمی توانست بماند تا آخرِ جلسه . اما باز هم حرف زد. به آشپزخانه رفتم. باز هم حرف می زد. به دستشویی رفتم و هر دو در را بستم. دیگر صدایش نمی آمد. کمی صبر کردم. امیدوار که تمام شده است صدای تیک تاک. در را باز کردم. دوباره صدایش پیچید در گوش هایم: تیک تاک تیک تاک . جلسه باید به پایان می رسید. وقتی نمانده بود. به او گفتیم می توانید بمانید؟ هنوز یک بخش دیگر مانده است. ع, ...ادامه مطلب

  • ف. ف

  • -ف. ف؟ خودش است؟- بله. خودِ خودش. برایش پیغام دادم. پرسید تو کدام یکی هستی. به این اسم سه نفر در دانشکده بودند. ببخش آخه سالها می گذرد.- من هستم. همان که با هم قدم می زدیم. - اه یادم آمد. بله. شماره ات را بنویس تا زنگ بزنم. به ف. ف شماره دادم و زنگ زد. یک ساعت حرف می زدیم. بیشتر او حرف می زد. گفت که عاشق من بوده است. به شوخی گفتم تو عاشق همه ی دخترهای دانشکده بودی. ناراحت شد. گفت فقط تو. از شوخی ام خجالت کشیدم. شاید راست می گفت. چرا نفهمیدم؟ چرا آن وقت نگفت.گفت که خیلی به من فکر می کرده. قرار شد باز هم با هم حرف بزنیم و زدیم. اما یک سوال برایم باقی ماند. اگر عاشق من بود چطو,ف ف,ف فيس بوك,فروز ف,فؤش في المعسكر,ف**** فنانات,ف فش,فري ف,فيق ف طريق,فيلم ف,ف ف العاب ...ادامه مطلب

  • گاز گرفتن زبان فارسی

  • دوباره بین کتاب های مختلف گیر افتادم. کدام اول؟ کدام دوم؟خداحافظ گری کوپر را تا نیمه خوانده ام. نه این که دلم نخواهد ادامه بدهم. اما یک چیز در این کتاب آزارم می دهد. بی پروایی در روابط را کمی معتدل کرده. کلمات صریح را به کار نمی برد. حتی اگر سانسور نشده بود هم مهم نبود. این چیزی نیست که آزارم بدهد. کتاب هایی با روابط عجیب تر هم خوانده ام. از برداشت و الگو گرفتن در لحن و زندگی آدم هایی آزار می بینم که بی هیچ اندیشه ای این کتاب- و امثالش- را خورده اند و تمام وقت پس می دهند.نه. این را دوست ندارم. خود این نویسنده ازدواج کرده. بعد از مرگ همسرش خودکشی کرده - اگر چه این,گاز گرفتن زبان,گاز گرفتن زبان در خواب,گاز گرفتن زبان با دندان,گاز گرفتن زبان هنگام خواب,گاز گرفتن زبان و لب,گاز گرفتن زبان در شب,گاز گرفتن زبان در کودکان,گاز گرفتن به زبان انگلیسی,درمان گاز گرفتن زبان,دلیل گاز گرفتن زبان در خواب ...ادامه مطلب

  • آب بینی گوسفند

  • در یک برهه ی کوتاهی از عمرم به چیزهایی اعتقاد داشتم. به حرف هایی. اعتقادی که کمرنگ شده است. یکی از این چیزها جمله ای بود از ... که می گفت گاهی بعضی افکار ما به اندازه ی آب بینی گوسفند ارزش دارد. شاید حتی جمله غلط در ذهنم مانده باشد. مفهوم اش مهم است که هنوز در برخی موارد صحیح است. این که ساعت ها چیزی ذهنت را مشغول می کند که اهمیتش واقعا به اندازه ی ... است. حالا این ها را گفتم که چه بگویم؟که درگیری های ذهنی ام این روزها بر سر گفتن یا نگفتن حرف هایی به یک دوست بود. که در ادامه به دوستان دیر و افراد دیگر گسترش یافت. ابتدا درست بودن یا نبودن یک حرف بود. خیلی زود تبدیل, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها