حرف های یک ورپریده

متن مرتبط با «شاید» در سایت حرف های یک ورپریده نوشته شده است

شاید من هم

  • اگر باور به سایه ها داشته باشم و ظهورشان در زندگی، باید این خصوصیات را در خودم ببینم.باور ندارم اما دلیل نمی شد که وقتی خصوصیتی را دوست ندارم در خودم به دنبالش نگردم. شاید همین که تشخیص دادم دلیل بر این باشد که برایم آشناست وگرنه شاید هرگز متوجه آن نیز نمی شدم.به قول امروزی ها تریپ انگیزشی ها را گرفته بود بود و می خواست به من کمک کند. لعنت بر من اگر همچین کاری انجام دهم. بهتر بگویم اگر این تریپ را برداردم. وگرنه هر وقت کسی نیاز دارد و در حال بدی است باید به او روحیه داد. اما نه از موضع بالا به پایین. بلکه باید لحظه های سخت را به یاد اورد و ضمن این که به خود می گویی فعلا انجا نیستم و شاید به زودی دوباره انجا باشم برای مخاطب حرف بزنی و شاید حتی بهتر باشد فقط گوش کنی.هرچند باز هم بهتر است حرف نزنی. یادم باشد به اناهیتا. وقتی گردن کج می کرد و کنارت می نشست و به نوعی وادارت می کرد سوال کنی چه اتفاقی افتاده! او هم توضیح دهد و بعد به همه بگوید چقدر ورپریده فضول است. اصلا چرا باید سوال کرد. اگر کسی دوست داشته باشد که خودش می گوید.برگرم به دوست تریپ برداشته که خودش مدام در تلاطم است و ناامید و مریض؛ که نصیحت های احمقانه می کرد و به جای جواب سوال من که یا می دانست و در چند جمله می توانست پاسخ بگوید یا نه که با یک کلمه. خنده دار بود. اما انچه باعث شد خنده ام نگیرد و دلگیر شوم حس آزاردهنده ای بود که در پس حرف هایش نهفته بود. هرچه بود دوستانه نبود. بگذریم.زمانی چند دوست بودیم و همه از هم گسستند. دوستی سطحی بود بنابه تنگی محیطی که در آن قرار داشتیم برای مدتی کوتاه. دوتایشان هنوز با من دوست هستند و از همدیگر متنفر. عین از میم متنفر است اما میم فراموش کرده است موجودی به نام عین هم وجود دارد., ...ادامه مطلب

  • شاید وقتی دیگر

  • از روی پیام ها رفتم وبلاگش را ببینم، بسته بود. بسته بودندش. باید برای این روزهایمان فعل های جدید اختراع کنیم. شاید دوباره بنویسم., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها