شغل جدید

ساخت وبلاگ

یک شغل جدید کشف کردم. رفته بودم در مورد یک قضیه ی حقوقی مشورت بگیرم. سه دفعه رفتم توی دادگشتری و اومدم بیرو. اول موبایل باید می دادم. بعدش تبلت. بعد باید زنگ میزدم یه چیزی می پرسیدم و باز اومدم بیرون. دوباره تحویل دادم و رفتم تو و...

توی این رفت و آمدها؛ به ادمها نگاه کردم. و مشکلاتشون البته. و با یک نفر آشنا شدم. به خواهرم گفتم با یک خفاش شب آشنا شدم. بلافاصله حرفم را تصحیح کردم یک "خفاش روز" بود. کمی ملوتر از خفاش شب بود پس خفاش روز لقب گرفت.

از من پرسید: زندانی داری؟

اوه نه. خدانکنه.

توضیح داد که سند اورده برای ازادی یک زندانی. گفت منتظر یک خانم هستم. قرار دارم باهاش. پرسیدم چطور میخوای ضامن کسی بشی و او رو نمیشناسی.

توضیح داد و من به روشن شدگی رسیدم و فهمیدم خدارو شکر در مملکت ما شغل های جدید ایجاد شده و اشتغال زایی بسیار امار بالایی دارد و ...

سند را برای زندانی گرو می گذاشت و در مقابل آن و به تعداد روزها پول می گرفت. برای اطمینان از طرف مقادیری چک و سفته هم بابت تضمین سند!!!

- پ.ن: در پست بعدی از شغل جدید دیگری می نویسم به اسم "پول خرد فروشی" نه اشتباه نکنید ربطی به ... فروشی و اینا نداره

حرف های یک ورپریده...
ما را در سایت حرف های یک ورپریده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msahar225a بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 1:48