اشتغال زایی

ساخت وبلاگ

و اما شغل بسیار مهییج بعدی که کشف کردم:

از اونجا شروع شد که یک راننده اتوبوس پول خرد لازم داشت. همکارش که کنارش نشسته بود گفت برو از صندوق امداد (منظورش کمیته امداد بود) بگیر. اما راننده گفت که یک مرکزی را می شناسد که مربوط به بانوان نمی دونم چی چی فاطمه زهرا است و به کار زنان بی سرپرست رسیدگی می کند. گفت که از آنها صندوق می گیرد و یک صندوق به همکارش نشان داد.

من که فضولیم گل کرده بود و اگر نمی پرسیدم می مردم، پرسیدم چرا می خرید این صندوق ها رو.

راننده از اول توضیح داد و مرا شیرفهم کرد. گفت نیاز به پول خرد دارد و مسافرانش تا پول نگیرند نمی روند و ناچار است از این صندوق ها بخرد تا پول خرد داشته باشد. گفت بابت هر هزار تومان، هزار و چهارصد تومان می پردازد.

من که داشت شاخ هایم سبز میشد و یک سخنرانی هم سردادم که نباید به صندوق های توی خیابان پول ریخت و اینا، بالاخره مغموم سرجام نشستم و توی کیف ام دنبال پول خرد گشتم تا کمکی به راننده کرده باشم.

راننده در ادامه ی حرف هایش به همکارش گفت کسی که از کمیته امداد برایش صندوق می اورده و مسئول تعویض پول خرد با پول درشت بوده، بعد از گذشت کمتر از یک سال، خانه و ماشین و تمام لوازم یک زندگی کاملا مرفه را خریده. حالا چند درصد مال او بوده و چند درصد مال کمیته بماند. گرچه اون بخشی هم که به کمیته می رود می دانیم که کاملا خرج مستضعف ها می شود.

بعد از زلزله و کمک های مردمی، معلوم شد مردم همه همین طور فکر می کنند و کاملا به کمیته و دیگر خیریه ها اطمینان دارند. به همین دلیل شخصا می روند تا کمک هایشان را به زلزله زده ها برسانند.

حرف های یک ورپریده...
ما را در سایت حرف های یک ورپریده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msahar225a بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 1:48