نوازش‌‌های نابرابر

ساخت وبلاگ

اتفاقی رفتیم. جمع ادبی خوبی بود. هر چند همیشه لوس ها هم هستند؛ آنها که خیال می کنند تخم دو‌زرده کرده‌اند و وقت و بی وقت توی حرف دیگران می دوند.

دختر جوانی هم بود. همراه پسر جوانی. دختر زودتر آمد. وقتی پسر آمد کنارش نشست. دختر دست انداخت در کمرش و شروع کرد به نوازش. دختر کمی به سمت راست، به سمت پسر، خم شده بود. بعد هم دست انداخت توی موهایش و نرم نوازش کرد.

وقتی جایشان عوض شد باز هم دختر نوازشش کرد. نمی دانم چرا مثل آن بود که زنی باردار شکمش را نوازش کند.

فکر کردم از کی همه چیز تغییر کرد. چرا ناگهان برعکس شده همه چیز. چرا مدام این را می بینم. روزی این پسرها بودند که خم می شدند تا نوازش کنند و دختران ناز می کردند.

گله نمی کنم. تا وقتی به این صراحت ندیده بودم آگاهانه به این تغییر فکر نکرده بودم. اما چرا برعکس. نه فقط تغییر. و چرا این همه گسترده؟ چه چیزی عوض شده که باعث تغییر صد و هشتاد درجه ای این رفتار انسانی شده؟

فقط کنجکاو بودم. نوش جان تمام مردها که این روزها منتشان کشیده می شود و بیشتر از آنجه لایق هستند به پایشان ریخته می شود. در ازدواج و سهم نابرابر، در کار و سهم نابرابر، در سیاست و سهم نابرابر. حالا هم در نوازش و سهم نابرابر.

حرف های یک ورپریده...
ما را در سایت حرف های یک ورپریده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msahar225a بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:00