باز هم رنگین‌کمان

ساخت وبلاگ

فقط یکی از دوستان قدیمی در بلاگفا باقی مانده. صفحه را که باز می‌کنم ابتدا نگاه می‌کنم ببینم به‌روز شده است یا خیر. گویا خدای رنگین‌کمان او را به پستوی مشکلات کشانده! همه ما ابتدا در ترسی عمیق، بعد رنج، سپس مخلوطی از امید و نامیدی فرو رفتیم. شاید برای بعضی ترتیبش طور دیگر اتفاق افتاد. امیدوارم پایانش به امید ختم شود زیرا بدون امید چطور زندگی کنیم و از آن مهم‌تر کار. منظورم این نیست که کار مهم‌تر از زندگی است بلکه امیدی که برای کار کردن نیاز داریم بیشتر از آنی است که برای زندگی؛ زیرا که زندگی درونش امید هست. این جمله را اولین بار است به خودم می‌گویم و از شنیدنش تعجب می‌کنم. بله واقعا نفس زندگی و زنده‌بودن با امید همراه است. آیا خالقی هست که امید را مثل پنیر پیتزایی که درون گوشت‌های قل‌قلی می‌گذاریم و می‌پذیریم، گذاشته و در ما دمیده است! بی‌شک همین‌طور است.

حرف های یک ورپریده...
ما را در سایت حرف های یک ورپریده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msahar225a بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 3:22